چه شد که سراغ نوشتن فیلمنامه «میکاییل» که یک کار
پلیسی و درام است و در آن شخصیت پلیس به شکل متفاوتی به چالش کشیده شده
است، رفتید؟
متن «میکاییل» مال الان نیست؛ برای دو سال پیش است
که بخشی از آن را به دلایلی متوقف کردم و بقیهاش را با سیروس جلو بردم.
اما با توجه به نوستالوژیهایی که فیلم های وسترن دارند، دوست داشتم
فیلمنامهای شبیه به این فضا بنویسم. از طرفی هم علاقمند بودم تا جغرافیای
خشک و البته کمی وحشیانهای را در این سریال داشته باشم. هدف و فکرم این
بوده است و خیلی هم به این فکر نکردم که یک کار سفارشی بنویسم. فقط لحظه به
لحظه طرحهایی که در ذهنم بود را پیاده کردم.
راستش خیلی دوست دارم در
فیلمنامه هایم، به آدمهای تنها بپردازم. فیلمنامههایم پراست از این
آدمها. شخصیتهایی که همه آنها به نوعی ضد قهرمان هستند. من فکر میکنم ضد
قهرمان برای جامعه دموکرات، همان قدر جذاب است که در جامعه غیر دموکراتیک،
همه آنها را دوست دارند. من هم جدا از مردم نیستم.
با توجه به اینکه در فیلمها و سریالهای ما کمتر به مقوله قهرمان و ضد قهرمان پرداخته می شود، پرداختن به آن سخت نیست؟
اتفاقا
مقوله شیرینی است و اصلا سخت نیست. فکر میکنم در این چند ساله اخیر ،
دچار یکسری ادا و اطوارهایی در فیلمسازی و فیلمنامه نویسی شدهایم که ما را
از اصل نمایش دور کرده است. کارهای سینماگرهای معروف هالیوود را میبینیم و
میخواهیم از آنها تقلید کنیم. ولی بلد نیستیم و چیزهایی که میسازیم
بیشتر شبیه کاریکاتور است. اصل نمایش، یک قصه است که یک قهرمان آن را جلو
میبرد و یک ضد قهرمان هم در مقابلش قرار دارد. اما گاها تمام عناصری که یک
قصه باید داشته باشد را نادیده میگیریم. نمیدانم چرا از فیلمنامههای
قصه گو دور شدهایم؟ چرا همه دوست دارند بگویند ما متفاوت هستیم؟ در حالیکه
نمایش یعنی سینمایِ قصهگو، یعنی تلویزیونِ قصهگو. من دنبال قصه هستم.
کار جدیدم هم به همین شکل است و علاقه من به ضد قهرمان همچنان ادامه دارد.
توجه
به این مقوله، نه تنها در تلویزیون ما، چه بسا در سینما هم کمرنگ شده است.
خودتان هیچ وقت دوست نداشتید که در سینما این مقوله را به چالش بکشید؟
«حوالی
اتوبان» را داشتم که قصه یک ضد قهرمان بود که شخصیت آن را نورا هاشمی بازی
میکرد. «طاووسهای بی پر» هم یک ضد قهرمان داشت که فریبرز عرب نیا نقش
آن را بازی میکرد. اما انتخاب من در حال حاضر تلویزیون است. من آماری را
می خواندم که مربوط به فروش دو سال قبل سینما بود. آمار آن حدود سه میلیون و
پانصد هزار نفر بود. به نظرم این میزان مخاطب، خیلی کم است. من جاه طلبتر
از اینها حرفها هستم و میزان مخاطب برایم خیلی مهم است. برای همین
تلویزیون برایم مدیوم جذابی تری است.
در مصاحبهای اشاره
کرده بودید، نقش میکاییل را از همان ابتدا برای کامبیز دیرباز نوشتید. دلیل
اینکه از ابتدا این نقش را برای دیرباز نوشتید چه بود؟
ما
همیشه در سریالهایمان پلیسهای خط کشی شدهای را داشتیم که هیچ یک از
آنها وجود خارجی نداشتند. حتی وقتی هم به کلانتری و اداره آگاهی میرویم،
چنین پلیسهایی را نمیبینیم. اکثر پلیسهای ما ادبیات و خواستههایشان
نزدیک به مردم است و به این شکل که در سریالها میبینیم نیستند. برای همین
کامبیز دیرباز، برش خوبی برای بازی در این نقش بود. او ذاتا خاصیتهایی
دارد که وقتی با او حرف میزنی و پای صحبتهایش می نشینی، صحبتهایش سرشار
از کلمات بامزه است. برای همین وقتی هم نقش میکاییل را بازی کرد، ویژگیهای
کلامی و فیزیکیاش، او را از هر پلیس دیگری متمایزتر کرد. سعی کردم تا
آنجایی که ممیزیها اجازه میدهد، اشتباهات و خطاهای شخصیت پلیس را در این
سریال بیشتر نشان دهیم.
یعنی می خواستید شخصیت پلیس این سریال، شباهت هایی هم به مجید سوزکی فیلم «اخراجی ها» داشته باشد؟اصلا این فیلم را ندیدم. کامبیز دیرباز را از مقلد شیطان که در آن نقش پلیس را بازی میکرد، میشناسم و آن شخصیت بیشتر مدنظرم بود.
شخصیت آقاخان که در مقابل او وجود دارد، وام گرفته از شخصیت مارلون براندو در فیلم پدر خوانده است؟
من
وقتی آقاخان را می نوشتم بیشتر به برادران دالتون فکر میکردم . اگر
میخواستم شخصیت اقاخان را به شدت واقعی نشان دهم، دنبال بازیگرهایی مثل
مهدی سلطانی یا امیر جعفری میرفتم. آقاخان برای من بیشتر شبیه یک
کاریکاتور است. اما مارلون براندو در پدر خوانده اصلا این مدلی نیست. به
نظرم علیرضا خمسه در این سریال دقیقا همان چیزی که میخواستیم را بازی
کرد.
تقابل خیر و شر همیشه در فیلمنامههای شما وجود دارد.
در این سریال هم میکاییل و آقاخان که از آنها به عنوان قهرمان و ضد قهرمان
یاد می شود، از چنین ویژگی هایی برخوردار هستند.
خیر و شر
همان عناصر قصه گویی است. ما فیلم های کلاسیکی مهمی در سینمای جهان داریم
که برگرفته از همین مضمون بوده اند. «فرار بزرگ»، «صلاه ظهر» و آثار آلفرد
هیچکاک هم هریک تقابل خیر و شر را نشان می دهند. در سینمای خودمان هم فیلم
«بوتیک» به نوعی این موضوع را به چالش کشیده بود. پرداختن به خیر و شر یکی
از الگوهای مهم فیلمسازی و فیلمنامه نویسی است و اگر در فیلمنامه ای وجود
نداشته نباشد، باید به آن فیلمنامه شک کرد. چون خیر و شر یکی از قدیمی ترین
مفاهیم جهان است و نمی توانیم این عناصر را از نمایش جدا کنیم.
در
این سریال شخصیت زن ها تحقیر آمیز نشان داده شده و بالطبع خشونت مردان بر
علیه آنها را بیشتر در آن می بینیم. این ویژگی، ویژگی زن امروز در جامعه
است؟
این مسئله در جامعه مان هم به چشم می خورد. متاسفانه خشونت علیه زن ها هنوز هم وجود دارد و زن ها قربان اصلی هستند.
در نحوه پایان بندی سریال های که می نویسید، تلویزیون چقدر دخیل است؟
مردم
همیشه دنبال پایان و عاقبت خوش هستند. در سینما و تلویزیون هم بیننده از
فیلم و سریالی که عاقبتی خوش نداشته باشد، استقبال نمی کند. اما هیچ وقت
تلویزیون چیزی را به من تحمیل نکرده است. البته شاید آنها خودشان هم تشخیص
می دهند که من آدمی نیستم که پایان بندی کسی را بخواهم انجام دهم.
منبع: صبا